The Complete Story

اینجا که می نویسم ینی خیلی درموند ه م. سالها میشه اینجا ننوشتم. همسایه طبقه پایینم امروز رفت استکهلم که پارتنرش رو ببینه. با هم خیلی نزدیکیم تقریبا درباره همه چیز حرف می زنیم از درد پریود من تا فوکو و هایدگر و این که دفعه قبل موقع رد شدن از کاستم به خاطر داشتن وید گرفتنش اما هر بار باز با خودش وید می بره البته به سگش جُوجُو خیلی نزدیکترم، جُوجُو رو گذاشت خونه یکی دیگه از بچه ها خب من کار می کنم نمی تونستم نگهش دارم اما فردا می رم باهاش بازی میکنم۰

من اصولا آدم قانون مندی هستم، ینی به قانون احترام می ذارم. یه سری ترس های معمولی دارم مثل این که نکنه یه وقت کارم یا آپارتمانی رو که توش زندگی می کنم از دست بدم. امروز فهمیدم یه ترس به ترس هام اضافه شده اونم اینه که اگه در کلاس باز شد و یهویی یکی از بچه ها با اسلحه اون طرف در وایساده بود باید چی کار کنم؟ جوابی ندارم۰

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s

%d bloggers like this: