shirin bolourchi

  • Home
  • November 25, 2014

    Tehran/تهران

     آن لحظه که پرپر میزنی برای حرف زدن با یک نفر در تهران The moment you are fluttering to talk to someone in Tehran

    Uncategorized
  • November 6, 2014

    ادیت می کنم سیسیل و ساردِنی هم در نارنجستان تشکیل شده‌ است

    گوگل کردم بیمارستان پاستورنو،”نسل گوگل کنندگانیم.” گفته بودم خیابان وزراء به دنیا آمدم ،شمیران زاده گفت وزرا پاستورنو ندارد راست می گفت بیمارستان در خیابان بخارست است. آمد نشست سر میز ما ،گفت سلام خوبی روبه تک تک ما سه بار: سلام خوبی؟سلام خوبی؟سلام خوبی؟از این سوشی های درازمی خورد که من اسمش را هیچوقت […]

    Uncategorized
  • November 3, 2014

    دگردیسی در شب

    خود آ وَندا تو که با کلامی زمین و آسمان ها را آفریدی با کلامی مرا جویباری کن که در خاک تشنه فرو روم یا پروانه ای کن که پیش از غروب آفتاب مرده باشم بیژن جلالی

    Uncategorized
  • October 15, 2014

    از نارنجستان تا میدان فاطمی

    حتما در هواپیما تا تهران به ناف من دو تایی خندیدند، چقدر باهوش دو در کردید دو تایی رفتید تا تهران. بابا هم نه گذاشت نه برداشت گفت صندلی هم حتی کنار هم گرفته بودید. بابا این روزها ضربه های کاری می زند. تقریبا دو سال شد که فرهاد را ندیدیم،لازم نبود دروغ بگویید من […]

    Uncategorized
  • September 24, 2014

    مروری بر مفهوم آبستره در مستراح

    قلبم تند میزند، با پایین رفتن خورشید این جوری می شوم. آمدن و رفتن،بین کند و تند زدن گیر می افتم ،فکر کردم ملافه‌ها را نشورم،این طوری می شود بپیچمشان دور خودم درست مثل پیله کردن. راه بروم حتما بهتر میشوم. یادم افتاد دیشب بیست و پنج دقیقه دردستشویی گیرافتاده بودم، تا فرشته نجات بالآخره ظهور کرد. برای این […]

    Uncategorized
  • September 15, 2014

    تِهْران

     رفتم نشستم،کلی تهران ساختم.تهران در نارنجستان،تهران درسانتآنا، تهران درسیاه رگ،تهران در جیپسی دِن،تهران هایی که بزرگراه های شمال را به جنوب کالیفرنیا وصل می کند تهران هایی که همیشه در فضاهای مجازی وحقیقی می ماند، دارم آنقدر تهران می سازم که در تنهایی یکشنبه بغض حق نیست بشود،می خواهم آنقدر با تهران سرم را گرم  بکنم […]

    Uncategorized
  • September 1, 2014

    سه دقیقه وقت داشتم که از دی اِن اِی های دوتایی اَم فاصله بگیرم، نشد / DNA

    خانه خیلی گرم است،نفسم بالا نمیآید،چهار روز دیگر بیشتر در این خانه نیستم،این که هفته دیگر این ساعت به تنهایی می توانم اعلام دولت مستقل بکنم، هم ترسناک هم نترس. این  که دیگر به هیچکس و هیچ چیز وابسته نیستم به جز خودم چیزی قابل گفتن است،نوشتم اما حقم نبود که اینقدر تنها امشب ولم بکنی و […]

    Uncategorized
  • August 24, 2014

    کیوریتورهای بدون راز هرگز نمی میرند

    نشستم در جیپسی دِن شراب سفید سفارش دادم که نوشته عصبانی نشود،اما همچنان عصبانیم من از جامعه بدون زن میترسم،از آزادی یواشکی وحشت دارم،از کاربرد فروغ در پس و پیش آلت های تناسلی مردانه شاکی هستم،فروغ در شرق ابزار چالش جنسیت گرافیست ها نبود… زن بود،زنی که هرگز یواشکی ننوشت، مجهولی نداشت اصلا چون خودش بود […]

    Uncategorized
  • August 20, 2014

    DELAY or delay, That’s the Question.

    “I used to think the worst thing in life was to end up all alone, IT’S NOT. the worst thing in life is to end up with people that make you feel all alone.” Robin Williams

    Uncategorized
  • August 4, 2014

    از دگردیسی تا کاتارسیس

    ـ۱ هنوز هفت روز مانده روی فیس بوک محل زندگیش را تغییر داده بود،از شدت فشاری که بهم اومد اسهال شدم،شنبه ای که میآید دیگر اینجا نیست،برای همیشه از این شهر می رود،او  اولین دوستی بود که در این شهر پیدا کردم اینجا در ایالات متحده آدم ها باید به دنبال کار به دنبال شهر محل […]

    Uncategorized
Previous Page
1 … 3 4 5 6 7 … 17
Next Page

Pixl Theme, Proudly Powered by WordPress

  • Follow Following
    • shirin bolourchi
    • Already have a WordPress.com account? Log in now.
    • shirin bolourchi
    • Edit Site
    • Follow Following
    • Sign up
    • Log in
    • Report this content
    • View site in Reader
    • Manage subscriptions
    • Collapse this bar