-
Tehran/تهران
آن لحظه که پرپر میزنی برای حرف زدن با یک نفر در تهران The moment you are fluttering to talk to someone in Tehran
-
ادیت می کنم سیسیل و ساردِنی هم در نارنجستان تشکیل شده است
گوگل کردم بیمارستان پاستورنو،”نسل گوگل کنندگانیم.” گفته بودم خیابان وزراء به دنیا آمدم ،شمیران زاده گفت وزرا پاستورنو ندارد راست می گفت بیمارستان در خیابان بخارست است. آمد نشست سر میز ما ،گفت سلام خوبی روبه تک تک ما سه بار: سلام خوبی؟سلام خوبی؟سلام خوبی؟از این سوشی های درازمی خورد که من اسمش را هیچوقت […]
-
دگردیسی در شب
خود آ وَندا تو که با کلامی زمین و آسمان ها را آفریدی با کلامی مرا جویباری کن که در خاک تشنه فرو روم یا پروانه ای کن که پیش از غروب آفتاب مرده باشم بیژن جلالی
-
از نارنجستان تا میدان فاطمی
حتما در هواپیما تا تهران به ناف من دو تایی خندیدند، چقدر باهوش دو در کردید دو تایی رفتید تا تهران. بابا هم نه گذاشت نه برداشت گفت صندلی هم حتی کنار هم گرفته بودید. بابا این روزها ضربه های کاری می زند. تقریبا دو سال شد که فرهاد را ندیدیم،لازم نبود دروغ بگویید من […]
-
مروری بر مفهوم آبستره در مستراح
قلبم تند میزند، با پایین رفتن خورشید این جوری می شوم. آمدن و رفتن،بین کند و تند زدن گیر می افتم ،فکر کردم ملافهها را نشورم،این طوری می شود بپیچمشان دور خودم درست مثل پیله کردن. راه بروم حتما بهتر میشوم. یادم افتاد دیشب بیست و پنج دقیقه دردستشویی گیرافتاده بودم، تا فرشته نجات بالآخره ظهور کرد. برای این […]
-
تِهْران
رفتم نشستم،کلی تهران ساختم.تهران در نارنجستان،تهران درسانتآنا، تهران درسیاه رگ،تهران در جیپسی دِن،تهران هایی که بزرگراه های شمال را به جنوب کالیفرنیا وصل می کند تهران هایی که همیشه در فضاهای مجازی وحقیقی می ماند، دارم آنقدر تهران می سازم که در تنهایی یکشنبه بغض حق نیست بشود،می خواهم آنقدر با تهران سرم را گرم بکنم […]
-
سه دقیقه وقت داشتم که از دی اِن اِی های دوتایی اَم فاصله بگیرم، نشد / DNA
خانه خیلی گرم است،نفسم بالا نمیآید،چهار روز دیگر بیشتر در این خانه نیستم،این که هفته دیگر این ساعت به تنهایی می توانم اعلام دولت مستقل بکنم، هم ترسناک هم نترس. این که دیگر به هیچکس و هیچ چیز وابسته نیستم به جز خودم چیزی قابل گفتن است،نوشتم اما حقم نبود که اینقدر تنها امشب ولم بکنی و […]
-
کیوریتورهای بدون راز هرگز نمی میرند
نشستم در جیپسی دِن شراب سفید سفارش دادم که نوشته عصبانی نشود،اما همچنان عصبانیم من از جامعه بدون زن میترسم،از آزادی یواشکی وحشت دارم،از کاربرد فروغ در پس و پیش آلت های تناسلی مردانه شاکی هستم،فروغ در شرق ابزار چالش جنسیت گرافیست ها نبود… زن بود،زنی که هرگز یواشکی ننوشت، مجهولی نداشت اصلا چون خودش بود […]
-
DELAY or delay, That’s the Question.
“I used to think the worst thing in life was to end up all alone, IT’S NOT. the worst thing in life is to end up with people that make you feel all alone.” Robin Williams
-
از دگردیسی تا کاتارسیس
ـ۱ هنوز هفت روز مانده روی فیس بوک محل زندگیش را تغییر داده بود،از شدت فشاری که بهم اومد اسهال شدم،شنبه ای که میآید دیگر اینجا نیست،برای همیشه از این شهر می رود،او اولین دوستی بود که در این شهر پیدا کردم اینجا در ایالات متحده آدم ها باید به دنبال کار به دنبال شهر محل […]