الف (لام) میم

امروز ظهر ساعت ۲ گفت که میرن دوتایی با (لام) قدم بزنن.قبل تر گفته بودم حالا که هزاروپانصدو سه ممیز نه مایل یعنی حدود بیست یک ساعت و سی شش دقیقه رانندگی بدون توقف با هم فاصله داریم اشکالی ندارد اگر با (لام) برود قهوه بخورد،قدم بزند،فیلم ببیند،گالری برود،گفت هوا خیلی خوب است میروند دوتایی قدم بزنند،برای این که به هوا فکر نکنم موبایل را برداشتم در یک لحظه انگار به سه نقطه مختلف روی مثلث زمین پناه بردم هیچکدام موبایل هایشان را جواب ندادند حدس زدم هر سه خواب باشند.روی تخت دراز کشیدم چشمهایم را بستم که نبینم،حالا که بیدار شدم دوباره اینجا پشت میز نشسته م باید ۲روز شده باشد که پشت میز نشسته ام هنوز دارم فکر می کنم هیچ اشکالی ندارد اگر با (لام) برود قهوه بخورد،قدم بزند،فیلم ببیند،گالری برود… هیچ جایی هم نوشته نشده که دل حق فکر کردن ندارد یا مثلا نمیتواند فکر کند که دل می‌رود ز دستم، صاحب دلان، خدا را!

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s

%d bloggers like this: