اُپرا داشت همینطور بلندتر و بلندتر می شد

طراح لباس به هر کدوممون یک سری کاغذ داد که روش ده تا طرح کشیده شده بود ، نقاشی ها شبیه گل بودند گفت که میخواهد طرح ها عینا روی صورت مدل ها اجرا بشن یعنی کپی اَند پیست. به نظرم طرح ها برای اجرا روی صورت ها خیلی کج و معوج بودند،اولین دختری که نشست زیر دست من شانزده سال بیشتر نداشت، پرسیدم آماده ای،خندید، قلم را درآوردم شروع کردم ،بعد از یک دقیقه انگار که احساس کردم کاملا داشتم برداشت شخصی از گل ها روی صورت دخترمی کشیدم، ادامه دادم، دختر دوم و سوم را هم به همان ترتیب خلاقه ی خودم نقاشی کردم، من و دخترها همه از نقاشی راضی بودیم شباهته گلها به گلهایی که راموسه طراح به من داده بود تقریبا به اندازه فرقه بینه نقاشی های شاگال و ونگوک بودند، همینطور که نقاشی می کردم و به موزیک گوش میدادم “یک چیزی شبیه به اُپرای کلاسیک قرن هیجده از میکروفون ها پخش می شد.” نگرانی های مامان و بابا هم از جلوی گوش هایم رد می شدند خیلی نگران می شوند وقتی من بعد از تاریک شدن هوا به خونه برمیگردم انگار نه انگار که سال های تنهایی در منفی بیست را حتی گذرانده باشم به راحتی توانسته اند همه آن سال ها را فاکتور بگیرند. اپرا داشت همینطور بلندتر و بلندتر می شد نگرانی مامان بابا خوب روی صداهای آلتو نشسته بود ، داشتم دختر پنجم را نقاشی می کردم زیادی از طرح های راموس دور شده بودم . خوب می دونم که به دستمزد این ساعت ها ی هفته مده لوس آنجلس زیادی احتیاج دارم دوباره گلهای راموس را با دقت نگاه کردم حتی رنگ ها را عوض کرده بودم داشت می اومد به سمتم دنباله بهانه می گشتم برای توجیحه این همه فرق بینه طرح های اون و صورتگری هایی که من کرده بودم،داشتم  فکر می کردم : “چه قلتی کردم حالا دوستی را هم که معرف من بوده است اخراج خواهد کرد می مردی همون گلهای شاگآلی را می کشیدی کسی از تو آفتاب گردان نخواسته بود مگه پول درآوردن بلد نیستی احمق هر چه رئیس گفت تو باید اجرا بکنی” سرم را که بلند کردم راموس بالای سرم بود پرسید این طرح ها از کجا آمده اند گفتم من فقط رنگ ها را عوض کردم زد زیر خنده همکارش را صدا زد گفت لباس های زرد را از تن آن پنج نفر دربیاورند بکنند تنه این پنج نفر بغلم کرد گفت:” یو آر ریئلی کریزی” یعنی بی تعارف دیوانه اَم،قلمو ها را از کمرم باز کردم رفتم یک قهوه برداشتم نقاشی هایم را در لباس های زرد برانداز می کنم۰

۰پ.ن:امروز بعد از کارقدم زنان می روم تا تریدر جوز شراب شکرگزاری بخرم که به دات کام هم نائل شدم

One response to “اُپرا داشت همینطور بلندتر و بلندتر می شد”

  1. خيلي زيبا بود…خيلي…زنده…
    فقط يه سوال…
    بپرسم؟؟؟!!

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s

%d bloggers like this: