اولین بار است که از نوشتن می ترسم،گفتم من که به معجزه باور نداشتم،ساعت هاست که دارم به خودم می پیچم،انگار که یکجوری گفت اِقراء من هم مدام می گفتم آی کَنت گفت حالا که لج می کنی پس نخون،درسته بخور بره… آیه فرستاد هضم کردی؟ درست شبیه تو است،مگه نه،بدبخت عاجزی از خوندن هنوز؟ندا آمد خاک بر سرت داری می نویسی؟صدا آمد یو هَو ریچد دِ وُیس میل بآکس آو
Leave a Reply