آغاز جداسری شايد از ديگران نبود

لحظه ی که یک اتفاق،یک اینباکس وقتی روی مبلی غریب نشستی،یک درد،قطره های خون،”آنجا که به قول بیکِل دریا تمام می شود وآسمان آغاز می شود،همان صفحه که اُمید بستی و دیگربارو،دیگر بار دام نهادند.” لحظه اِسکایپ که شدن راممکن می سازد. صفحه ی یک تصویر از تو پشتِ یک لحظه همان صفحه ای که اشک بند می آید و لحظه دیگری باز می شود۰تِرن دِ پِیج، شماره صفحه; آسمان۰

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s

%d bloggers like this: