ساعت ها بود که مرد موبایلش را خاموش کرده بود می دانست دختر دارد مثل ابر بهار گریه می کند،شاید هم چون خجالت می کشید موبایل را خاموش کرده بود یا شاید حتی از گستاخی زیاد. دختراز خودش پرسید “آخرش که چی؟”بعد همانطورکه هق هق می زد و اشک می ریخت پِلِی را فشار داد سام دِی آی ویل گو هُم ، دخترهم موبایلش را خاموش کرد۰
Leave a Reply