نعشگی بعد از تهران

چمدون ها رو گذاشتیم صندوق عقب،بعد هم خودم و پرت کردم روی صندلی های عقب، دراز به بلور، بلوربه دراز. چشم هام بسته بود اما تا خونه مامان و بابا رو روی صندلی های جلومی دیدم که دارن با هم گَپ می زنن. حتی حس کردم رانندگی برای بابا سخت تر شده با این حال هنوزم بدون جی پی اس کالیفرنیا رو خوب می دونه. مدام یکی به اون یکی می گفت آرومتر حرف بزن بچه بیدار می شه… کجا می تونم برم دیگه؟
بلور دِ هپیِست اِوِراَفتِر تهران

Leave a Reply

Fill in your details below or click an icon to log in:

WordPress.com Logo

You are commenting using your WordPress.com account. Log Out /  Change )

Facebook photo

You are commenting using your Facebook account. Log Out /  Change )

Connecting to %s

%d bloggers like this: