گاهی باید آنچه برای خودت نمی پسندی برای آن دیگری بپسندی۰اصلا من نمی فهمم این چه دردی ست دردرون من که می خواهم عالم و آدم را نجات بدهم آن هم بدون کشتی و پارو٬در این مواقع موبد موبدان معمولا زیر زمین آنتن نمی دهد اما اگر بود می گفت; آب که از سرت گذشت پس چنان کن که دیگران می کنند۰وقتی درکوچه پس کوچه های تهران پارک می کردم جوب هاهمیشه تنها ترسم بودند طوری شده بود که هر وقت جایی دعوت می شدم ولباس های پلوخوریم را می پوشیدم اگر مطمئن بودم که کوچه میزبان از نوع جوب دار است حتما با آژانس می رفتم هیچ وقت پارک دوبل را درست یاد نگرفتم،همیشه یک بنده خدایی را کنارخیابون پیدا می کردم و عاجزانه تمنّا می کردم برایم پارک دوبل بکند خیلی هم تیزوبز کشیک می کشیدم پارک دوبل کننده ام از آن خیلی شیک ها نباشد ،سالها این قضیه تکرار شد و هر تکرار یک پارک دوبل شد . بعد از ده سال رانندگی امروز فهمیدم پارک دوبل از همان بدو تولد برای من ساخته نشده بود اما مثلاعارفه فقط با یک فرمون پارک دوبل می کرد،یک باردرجاده واقعا به دست فرمونش حسودیم شد٬ اگر برای سابیدن حبه قند ها بالای سرش دیررسیدم بدونین که کوچه جوب داشته آژانس هم گیرم نیومده۰
تورنتو ۱۶ اسفند ۹۱
Leave a Reply