برای من نوشتن راه رسیدن به تو بود که می خوندی،بهانه ای برای با تو خندیدن برای با تو نوشتن برای از تو یاد گرفتن. یادمه وقتی دم در برای اولین بارهمدیگرو دیدیم تو به نگاه های مضحک من خندیدی،بعد از سه سال وقتی به اون روز اشتباه فکرمی کنم هنوزخنده م میگیره، من چمیدونستم کالیفرنیا چه خبره. گفتی بهت نگم ،گفتی دیگه هیچ چی از اون روز کذایی نمیخوای بدونی.اما روزی که رفت گفت شصت و پنج سالگیشو با من نمیبینه خنده داره گفت از من می ترسه چه فیلی از من ساخت وقت رفتن. داشتم عکس های زن جدید رو نگاه می کردم از همه نظر از من قوی تر به نظر میاد لااقل هنوز دندوناش سر جاشه…اگه خودش گفته بود اینجوری اون روز کارم به بیمارستان نمی کشید چه خیالم راحته که دارم به فارسی می نویسم چی داشتم می گفتم آهان داشتم از اون روز اشتباه می گفتم که هنوز(یه چیزی پاره نکرده بودم) همون روز که کالیفرنیا هنوز برام شهر با صفایی بود مردمانش همه پاک همه خوب همه پر کار و زرنگ دور تا دورش گل سرخ روبروش کوه بلند همه روز صبح سحر وقت اذون همه بیدار میشدن تا برن با عجله سر کار خودشون راستی داشت یادم می رفت اسم این شهر قشنگ شهر قصه بود یادتون نره باری کجا بودیم از اون روز کذایی حرف می زدم. آخ این نمونه برداری درد میاره اما قابل نداره.
بش میگم جون دلم این همه دل توی دنیاست چرا یکدوم مثل دل خراب صاب مرده ی من پاپی خیال باطل نمیشه چرا از این همه دل یکدوم مثل تو دیوونه ی زنجیری نیست یکدوم صبح تا غروب تو کوچه ول نمیش میگه یک دل مگه از فولاد که تو این دور و زمونه چششو هم بذارههیچ چیزی نبینه یا اگه چیزی دید خم به ابروش نیارمیگه هر صید که میشه قلب باش اما هرچی قلب شد دل نمیشه